امروزه با گسترش ارتباطات، یادگیری یک زبان خارجی و به کار بردن آن اجتناب‌ناپذیر شده است. هرچند بسیاری از زبان‌آموزان خواندن و نوشتن به زبان مقصد را یاد می‌گیرند، با این حال اکثرا گله دارند که نمی‌توانند لهجه را به خوبی ادا کنند و به محض حرف زدن مشخص می‌شود که لهجه‌ای خارجی دارند. چرا این اتفاق می‌افتد و چگونه می‌توان آن را اصلاح کرد؟

زبان‌شناسان می‌گویند اگر سه عامل تلفظ، تاکید روی هجاها و ریتم زبان که به ندرت به شکل صحیح آموزش داده می‌شوند اصلاح شوند، آن‌گاه مشکل لهجه می‌تواند تا حدود زیادی حل شود.

به گزارش نشریه اکونومیست بریتانیا، یادگیری یک زبان خارجی عموما از آموختن شکل نوشتاری حروف و صداهای آنان شروع می‌شود. این یک مرحله حساس است به خصوص برای زبان‌هایی که الفبای لاتین دارند، با این حال آنچه عموما در آموزش مکتوب حروف در کتاب‌های درسی نادیده گرفته می‌شود شکل صحیح تلفظ آن‌ها به هنگام صحبت است.

در واقع اکثر افراد به محض یادگیری کلمات می‌خواهند از آن‌ها استفاده کنند، که بد هم نیست، ولی این عجله و کمبود در آموزش صحیح مانع از یادگیری تلفظ درست می‌شود و همین امر باعث ادا شدن کلمات با لهجه نامأنوس می‌شود.

برای مثال حرف ساده P را در نظر بگیرید. در فرم مکتوب در انگلیسی و فرانسوی این حرف مشترک است، حال آن‌که یک فرد انگلیسی‌زبان این حرف را پرفشار تلفظ می‌کند در صورتیکه اگر یک فرانسوی بخواد این حرف را تلفظ کند آن را خفه تلفظ می‌کند. این نمونه مثالی است از نکات ریزی که تاثیر به سزایی در نحوه حرف زدن ما دارند. در واقع حتی وقتی کتاب‌های درسی یا مربیان زبان به این نکات اشاره می‌کنند، گام بعدی که طریقه صحیح استفاده از آن‌ها در کلمات و عبارات است عموما دستکم گرفته می‌شود.

همچون شیمی مهم نیست که عناصر سازنده هر کدام جداگانه چطور رفتار می‌کنند، بلکه مهم ترکیب آن‌ها است که خصوصیات خاص خود را دارد. در واقع هر زبانی برای ترکیب‌ها قواعدی دارد که بومیان (و بسیاری از معلمان حتی) آن‌ها را عموما درک می‌کنند، اما نمی‌دانند یا نمی‌توانند توضیح بدهند.

یک نکته مهم دیگر در پیدا کردن لهجه که عموما نادیده گرفته می‌شود، هجا (بخش یا سیلاب) است. قاعده تلفظ صحیح هجاهای هر کلمه معمولا در کتاب‌های درسی توضیح داده می‌شوند، اما اهمیت این قوانین سریعا فراموش می‌شود. این‌که هنگام تلفظ کلمه تکیه و فشار اصلی را روی کدام هجا باید گذاشت و با چه حجم و قدرتی باید آن را ادا کرد از نکات مهم به شمار می‌رود.

در مرحله بعدی آنچه‌ مشکل‌زا است به رفتار واج در آواشناسی زبان بازمی‌گردد. زبان‌ها معمولا در این بخش با هم تفاوت دارند و هر کدام قوانین مشخصی دارند که تعیین می‌کند مجاز هستیم کدام هجا را ادا کنیم و کدام را نه. برای مثال قوانین آواشناسی انگلیسی اجازه نمی‌دهد کلمات بومی با صدای Pt یا Ps شروع ‌شوند به همین خاطر p در کلمه Psychology صامت ادا می‌شود. کسی که زبان مادری‌اش انگلیسی است می‌داند که این ترکیب‌های صامت می‌توانند در وسط کلمات به کار گرفته شوند (نظیرuptown یا upside) و مانند قلاب نقش بپذیرند و ادا شوند. این چیزی نیست که فهم و استفاده‌اش برای هر فرد خارجی ساده باشد.

بسیاری از این ریزه‌کاری‌های زبانی، که برای انگلیسی‌زبانان پیش‌پا افتاده و عادی محسوب می‌شود، در جریان انتقال و آموزش از قلم انداخته می‌شوند و باعث می‌شوند لهجه افراد خارجی به سرعت قابل تشخیص باشد.

علاوه بر این‌ها باید گفت در در زبان انگلیسی قواعدی وجود دارد که کمتر مشابه دیگر زبان‌ها است و همین کار را سخت‌تر هم می‌کند. برای مثال اگر یک اسپانیایی بخواهد کلمه «سنجاب» (squirrel) را به انگلیسی تلفظ کند احتمال زیادی وجود دارد که به دردسر بیفتد. اصوات ابتدایی غیرعادی skw، سپس یک صدای مصوت عجیب در وسط که اکثر زبان‌ها فاقد آن هستند و سرانجام یک rl که همچون تله می‌تواند شما را به اشتباه بیاندازد.

به نکات بالا باید مشکل تشخیص ریتم را هم اضافه کرد. اکثر افراد ممکن است به زبانشان خودشان بسیار مسلط باشند، ولی به هنگام ادای زبان خارجی دچار سکته می‌شوند چرا که تعیین و تقلید ریتم زبان برای آن‌ها دشوار است. ریتم زبان، یا همان آهنگین بودن آن، چیزی است که به ما اجازه می‌دهد بدون آنکه معنی کلمات را درک کنیم سریعا تشخیص دهیم که فرد دارد به زبان ایتالیایی حرف می‌زند یا فرانسوی.

اینکه بتوان جمله را با آهنگ زبان اصلی تلفظ کرد و دانست تکیه را روی کدام هجاها گذاشت یکی از پیچیدگی‌های زبانی است که می‌تواند مشکل‌ساز شود. با این حال شناخت ریتم زبان با اندکی آموزش، مثل یادگیری رقص یا گرفتن ضرب، چیزی است که کسی از آن ضرر نخواهد کرد.


منبع: Euronews